شعر در مورد غروب دریا ، فروغ و حافظ و دوبیتی غروب آفتاب کنار دریا
شعر در مورد غروب دریا شعر در مورد غروب دریا ، فروغ و حافظ و دوبیتی غروب آفتاب کنار دریا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد غروب دریا غرق غروب رفتنت ماند دلم در فکر سکوت رفتنت ماند دلم دریا یادگار تلخی از عشق تو بود تنها کجا رفتی که تنهاست دلم ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعری در مورد غروب دریا من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند از استخوانهایم از موهایم سینه ام و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب بیشتر بخوانید : شعر در مورد راه ، عشق رفتن و راه درست و خوشبختی و جاده شعر در مورد غروب دریا دیروز غروب پیاده روهای غمگین را قدم میزدم عابران بی تفاوت از کنارم سکوتم را لگد می کردند زیر هجوم افکارم تو را آرزو کردم کاش یکی ازاین عابران بودی هیچ نگاهی آشنا نبود جز کودک فال فروشی که نگاه غمگینش بغض مرا به انفجار رساند ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ...